نویسنده:پلی دان بار "بن هدیهاش را باز کرد. تویش یک پنگوئن بود. بن گفت: «سلام، پنگوئن!» بن گفت: «حالا چی بازی کنیم؟» پنگوئن هیچی نگفت. بن گفت: «میتوانی حرف بزنی؟» پنگوئن هیچی نگفت. بن پنگوئن را قلقلک داد. پنگوئن نخندید."